گوجه نامه

 

 

يادِ ايّامي که در يخچالمان رب داشتيم
روي نرخِ گوجه مقداري تعصّب داشتيم

دوش هنگامِ عبور از برزخِ بازارِ شهر
چشم‌هايي گِرد از فرطِ تعجّب داشتيم

کاش فکرِ آخرت بوديم پشتِ دَخل‌ها
نصفِ آن‌قدري که بر اجناسمان حُب داشتيم

سرخ‌تر از خونِ مردم نيست رنگِ گوجه‌ها
لااقل با اين يکي قبلاً تناسب داشتيم!

محتسب پرسيد قصدت از گراني‌ها چه بود؟
گفت دولت: ما فقط قصدِ تقرّب داشتيم!

محمد عابديني
1398.9.19

درباره‌ی