شعر ولادت حضرت عبدالعظیم حسنی

چشم بگشوده و سرگرم تماشا شده است 
شيعه و شيفته ي حضرت مولا شده است
«قطره در محضرِ درياست که دريا شده است
خادمِ خانه يِ آقاست که آقا شده است»

بر لبش صبح و مساء آيه ي قرآن بوده
سينه اش آينه ي حضرت سبحان بوده
«آنقَدَر پشتِ درِ خانه يِ خوبان بوده
که درِ خانه يِ خوبان به رويش وا شده است»

آنقدر بر همه احسان کرم دارد او
لطف بر هر عرب و ترک و عجم دارد او
نه فقط لطف به هر اهل حرم دارد او 
«نانْ رِسانِ همه يِ مردم دنيا شده است»

او کريم ابنِ کريم است و کرامت دارد
حسني خصلت و صد جود و سخاوت دارد
به تهي دست و غني هر دو عنايت دارد
«دردِ من در حرم يار مُداوا شده است»

از تبارِحسن(ع) و شيفته ي حيدر(ع) اوست
رهرو فاطمه(س) و حيدر(ع) و پيغمبر(ص) اوست
ملک دين را به يقين مثل يکي زيور اوست
«صحنِ او کرب و بلاي وطن ما شده است»

رد پاي قدم عبدالعظيم حسني
فضل و جود و کرم عبدالعظيم حسني
عطر سيبِ حرمِ عبدالعظيمِ حسني
«شد گُواهم که پناهم گل زهرا(س)شده است»

حرمش عطر گلستان حسن(ع) را دارد
قدم او به روي ديده ي ما جا دارد
سينه اي پر ز تولا و تبرا دارد
آري او عبد عظيم است که مولا شده است

شکر يارب حرم اوست پناه همگان
دردمندان به در خانه ي او ناله کنان
زائران حرمش پير و ميانسال و جوان
کربلايي شدنِ جملگي امضاء شده است

درباره‌ی