عطر گل محمدی

ز عطر حضرت احمد(ص) کران تا بيکران پر شد
زمين گل بو شد و از عطر او هفت آسمان پر شد
گلي کز مقدم او باغ و راغ و گلستان پر شد
ببردم نام او از عطر نام او دهان پر شد

محمد(ص) آمد و فخر تمام اهل دنيا شد
به اوج آسمان جبريل سرگرم تماشا شد
چو خورشيدي فروزان تا جمال او هويدا شد
ز نور روي احمد(ص) جان و قلب عاشقان پرشد

نديده هيچکس رويي بدين خوبي و زيبايي
چو ماه چارده رويش قشنگ است و تماشايي
«گريبان چاک کرد از مقدم او طاق کسرايي
زمان خالي شد و درياچه هاي باستان پر شد»

زميني بود اما آسماني تر ز صد خورشيد
ز نور روي او بر هر دو عالم نور مي تابيد
پر از عشق و صفا بود و لبالب چشمه ي اميد
همه عالم به وصف چهره ي آن مهربان پر شد 

خبر دادند انسان را که هنگام نماز آمد
بخوان آواي خوشبختي که خورشيد حجاز آمد
«خبر دادند سيمرغي ز کوه طور باز آمد
که از آواي سرشارش تمام آشيان پر شد»

تمام  عاقلان يک باره گرديدند مجنونش
تمام آهوان سرگشته ي صحرا و هامونش
«چنان مضمون صفت بود آن دو چشمان غزل گونش
که تا يک پلک زد ديوان جان شاعران پرشد»

لبش شيرين تر از قند و عسل بود و چشيدن داشت 
گل زيباي روي حضرت احمد(ص) خريدن داشت
«طواف لاله گرد کعبه ي آيينه ديدن داشت
شبي که مکه از نام محمد(ص) ناگهان پرشد»

درباره‌ی