- ایران سرافراز | اخبار | سیاست | ورزش | جامعه - https://iransarafraz.ir -

دلبرم صدایم کرد

 

 

 

به نام خدا

چه خوب شد عرفه دلبرم صدايم کرد...

 

 

دوستي سئوال کرد ، عرفه و عرفات را در يک جمله تعريف کن !...

 

گفتمش :

 

فرض کن دلبري داري هم خالق توست، هم معبودت و هم مقصودت ، دلداده و شيفته وصالش هستي و به يک معني قَدْ شَغَفَها حُبًّا ، همه ي عمر در پي چشيدن طعم قطره اي از وصال رويايي اش دست و پا مي زني ، لحظه لحظه عمرت در آغوش رحمت و مغفرتش غوطه ور هستي ، معشوقه اي که خودش مي گويد اقرب اليه من   حبل الوريد، ولي لياقت درک وصالش را نداري ، ...

 

 

عصري دلنشين و رويايي ، عصري پر از حضور عرشيان و فرشيان ، عصري به وسعت حضور همه ي خلايق عالم ، عصري از جنس والعصر ، عصري به شيريني  قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى‌ ...

 

در سرزميني که خاک و سبزه و درختانش برايت مژده سر مي دهند که مَن طَلَبَني وَجَدَني و در هياهوي حجم حضور دلدادگانش ، در صحراي نگاه پرعطوفتش و بر دامنه ي مهرباني اش ،  در سرزميني به وسعت عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى...

 

 به يکباره  همه وجودت حس مي کند ، آن دلبري که همه ي عمر در حسرت درک وصالش بودي ، در گوشت نجوي مي کند ،  صدايت مي زند، آغوشت را مي طلبد و بوسه از لبان تشنه ي محبتت مي خواهد و با نگاه گرمش که شيفته ي چشمانت هست ، خيره خيره تو را به نظاره نشسته و فرياد مي زند که و مَن عَشَقَني‏ عَشَقْتُهُ ...

 

آن عصر دلنشين عرفه است و آن سرزمين عرفات ...

 

حضور در عرفات در عصر روز عرفه در يک جمله خلاصه مي شود:

چه خوب شد عرفه دلبرم صدايم کرد...