تا هفت شهر عشق …
جولای 7, 2022
مطالب سایت, وبگردی
167 بازدید
باده نوشاني که درس عشـــق از بــر مي کنند
خون رز را از دل مينا به ساغر مي کنند
در هلال جام ريزد چون که ساقي آفتاب
مه جبينان چهره از شبنم پـــر اختر مي کنند
با دلم حقّ نمک دارند بس شيرين لبان
تازه ام زخم دل از قند مکرّر مي کنند
آبروي فقر را نازم که از اکسير عشق
بر در او خاکساران چهره را زر مي کنند
تا مگر سيرنگ قاف عشق را بينند خواب
نازداران بستر از بال کبوتر مي کنند
گردباد است اين به صحرا يا تن گلچهرگان
يا ز حسرت عشقبازان خاک بر سر مي کنند
آشيان بوم ديدند اين کهن ويرانه را
بلبلان قدس سير باغ ديگر مي کنند
از جنون تا هفت شهرعشق گامي بيش نيست
دست دل همراه آناني که باور مي کنند.