شهریار مهربانی

 

عشق در جان و تنم اين بار غوغا کرده است
مجلسي غير از غم هجران مهيّا کرده است

بند بند داستان هفت شهر عشق را
بر من گم کرده ره،دلدار معنا کرده است

شهريار مهرباني دور از نامحرمان
رو به دنيايي دگر چشم مرا وا کرده است

تا خدا هم مي شود انديشه را پرواز داد
سينه ام را شوق حق چون طور سينا کرده است

رمز خوشبختي نهان در نيک انديشيدن است
خوش به حال آنکه راه خويش پيدا کرده است

خاطري آرام خواهي؟دورباش ازهاي وهو
گرچه بازار جهان تسخير دلها کرده است

غير عشق و معرفت واسع مجو در زندگي
بُرد با آنکس بُوَد کين گونه سودا کرده است

#سيد_علي_کهنگي دي 1399
sayedalikahangi@

 

درباره‌ی