زخم‌هایی که فهمیده نمی‌شوند، دردناک‌ترند

زخم‌هایی که فهمیده نمی‌شوند، دردناک‌ترند

 

 

فعال رسانه‌ای گفت: این روزها پرسشی ذهن جامعه را درگیر خود کرده است. می‌پرسند: چه خواهد شد؟ قرار است به کجا برویم و آینده چه می‌شود؟

به گزارش صدای جویا از شاهین شهر اصفهان، نورالله جویا خبرنگار و فعال رسانه‌ای طی یادداشتی به نقل از یکی از اساتید دانشگاه آورده است؛ این روزها پرسشی ذهن جامعه را درگیر خود کرده است. می‌پرسند: چه خواهد شد؟ قرار است به کجا برویم و آینده چه می‌شود؟ و من فکر می‌کنم منظورشان از آینده نه سال‌های بعد که ماه‌های بعد است.

فارغ از هر پاسخ ممکنی که می‌توان در باب این‌گونه پرسش‌ها داد و بدون هر گونه داوری در باره‌ی آینده، اما برآمدن‌ و مطرح شدن‌شان، پرسش برانگیزتر است.

 با این که می‌دانیم که دیگران نیز مانند خودمان، از آینده بی‌خبرند، اما این باعث نمی‌شود که دست از پرسیدن برداریم.

 زیرا پرسش‌هایی از این دست، گزاره‌ی استفهامی نیستند. آنان را باید نشانه‌ی روشنی بر دلهره و اضطراب نسبت به آینده تفسیر کرد. هراس و دلهره، گاهی لباسی مبدل می‌پوشد تا در چهره‌ای ناشناخته ظاهر شود.

 این روزها، زیر هر پرسشی از این‌گونه، نگرانی و دلهره‌ای پنهان است. هراس از چیزی نگران‌کننده که حدس می‌زنند، رخ خواهد داد. طوفانی که احساس می‌کنند در راه است و موجی که دمادم زندگی‌شان را بالا و پایین می‌برد.
گاهی پیش از پاسخ‌دادن به پرسش، باید به سؤالی مقدماتی اندیشید. پرسش در باره‌ی پرسش.

 و این که چه شده است که پرسشی متولد می‌شود و مهم می‌شود و مکررا بر زبان رانده می‌شوند؟ چه چیزی پشت پرسش، پنهان شده است و پرسش، معنا و نشانهٔ چیست. اساساً آیا هر گزاره‌ای را که در انتها علامت سؤال می‌گذارند، باید پرسش تلقی کرد؟

فهم پرسش‌ها، فهم تلاطمات آشوبناکی است که در قالب واژگان بروز می‌یابد. از طریق تحلیل پرسش‌های هر دوره است که می‌توان به مسئله‌ها، شک‌ها و بن‌بست‌ها پی برد و دردها و رنج‌های هر عصری را شناخت. گاهی پرسش‌های سمج و بی‌پاسخ، بازنمود هراس‌ها و اضطرابات است. بخشی از فهم جامعه و دردهایش از طریق واکاوی در خود پرسش‌ها است. فهم این که “پرسش” در کدام زمینه‌ی اجتماعی و اوضاع و احوال روان‌شناختی بالیده است.

گاهی پرسش برای یافتن پاسخ نیست، بلکه برای بیان درد و رنجی است که در هزارتوی ذهن و ضمیر آدمی پنهان شده است و فرصت بروز و اظهار نمی‌یابد. آشکار شدن رازی است که نمی‌خواهد فاش شود. فقط پری رو نیست که تاب مستوری ندارد، دردها و رنج‌های آدمی نیز تاب ندیده شدن ندارند. می‌خواهند به رسمیت شناخته شوند. می‌خواهند دیده شوند. حتی وقتی می‌دانند درمانی در کار نیست. حتی وقتی می‌دانند طبیبی در میان نیست. دردها منتظرند تا کسی بیاید و بگوید می‌بینمتان.

بار درد و رنجی که انکارش می‌کنند، بسیار سنگین‌تر می‌شود. گاهی انکار رنجِ دیگری، بسی دردناک‌تر از خود رنجی است که انکار می‌شود. نادیده گرفتن دلهره‌ها و هراس‌ها و انکار اندوهی جانکاه که بر صخره‌ی زندگی می‌کوبد، خودش رنج مضاعفی دارد و این همان چیزی است که به آن بی‌توجه‌اند.

اگر قرار نیست و یا نمی‌توانند رنجی را کاهش دهند، اگر نمی‌توانند بر زخم دردناک هراس‌ها و نگرانی‌ها، مرهم بگذارند، دست‌کم آن‌ها را انکار نکنند و نادیده‌شان نگیرند.

 فقر و تنگ‌دستی، درد بزرگی است. اما وقتی آن را نمی‌بینند و یا حتی انکارش می‌کنند، جانکاه‌تر می‌شود. ندیدن و انکار کردن زخم‌ پاهایی که سالیان طولانی در شوره‌زار “تحریم”، برهنه بر شن‌زار داغ زندگی، قدم برداشته است، جراحت را پرالتهاب می‌کند. زخم‌هایی که فهمیده نمی‌شوند، دردناک‌ترند.

کد خبر؛۲۴۸۹۲

درباره‌ی آقای جویا