رهایی

چندمين بار است که درمان را نيمه رها مي کنم، بخاطر پول؟به ظاهر همينطور است اما واقعيت اين است که بخاطررنج جدايي ست، خوب مي دانم غايت اين درمان آنجايي ست که جدايي را بياموزم و اين رنج، اين درد به قدري برايم هولناک است که هر بار درمان را رها مي کنم و در رابطه اي آشفته و بي سرانجام مي مانم... آشفته و پريشان حال، پر از خشم، غيض، غضب و غصه اما از گام برداشتن به سمت جدايي اجتناب مي کنم، حالا خودم نيز مي دانم که همچون توده اي باروت پر از خشمم با فيتيله اي روشن که آرام آرام در حال سوختن است.

درباره‌ی