من سیاسی نیستم یک خیانت بزرگ به آحاد جامعه

سياست به معني حضور مردم در جامعه است و در لغت به معني تدبير خط منشي براي اداره اي کشور از اين رو، در معاني امر و نهي کردن مردم، رياست کردن، حکم راندن، مصلحت انديشيدن، کيفر دادن، تربيت و ادب کردن، تمرين دادن ، به اصلاح چيزي همت گماردن و نگاهداري و حراست، به کار رفته است

در اصلاح و تدبير (اداره امور) کشور در ابعاد مختلف سياسي، فرهنگي، اقتصادي و نظامي اجتماعي و ...

در پاسخ به اين پرسش که سياست چيست، بايد به نکته‌اي اشاره کرد و آن اين است که اين مفهوم در همه? جامعه، بستر وقوع سياست به عنوان يک فعاليت علمي و نظري جامعه? انساني است

سياست را در نگاه کلي ميتوان حضور آدمي در جامعه دانست يا رابطه ميان جامعه، نيروها و گروه‌هاي اجتماعي و فرهنگي اقتصادي و... با دولت

 سياست به طور مستقيم با مردم جامعه سرکار دارد و مردم چه بخواهند چه نخواهند سياسي هستند و در سياست تاثير ميگذارند 

 بنابر اين از ضروريات زندگي امروزي آشنايي کامل از سياست هست 

  حرفه‌اي که آينده اي هر شهروند را مشخص ميکند . در صورت ناآشنا بودن شهروندان با دانش سياسي، پوپوليست‌ها بر عرصه قدرت رسوب مي‌کنند و فقر و فساد را در جامعه حاکم ميشوشد.

بدترين بي‌سواد، بي‌سواد سياسيست کسي خود را سياسي نميداند بايد بيسواد دانست که آينده خود را به دست باد سپرده آناني که ميگويد سياسي نيستيم يعني در جامعه حضور نداريد تنها  فردي که مرده در جامعه حضور ندارد هر چند برخي از افراد مرده هم تا سالها تفکر شان در سياست نقش بازي ميکند از سوي ديگر  همين جمله من سياسي نيستم خود يک موضع سياسي هست .

 زندگي انسان از قبيل قيمت نان، آزادي، مسکن، دارو و درمان حتي حضور او در جامعه و... همگي وابسته به تصميمات سياسي هستند 

برتولت برشت  افرادي را که خود را سياسي نميدانند با افراد بيسوادي مقايسه کرده نه سن مي‌شناسد، نه جنس، نه تحصيلات .

آگاهي سياسي باعث مالکيت اجتماعي فرد و باعث ايجاد جامعه پويا ميشود چنانچه بيسوادي سياسي باعث سو مديريت کلان و حاکميت پوپوليست و حتي به وجود آمده انواع ديکتاتوري از اين رو در جامعه ديکتاتوري حکومت ها از رشد سواد عموم مردم وحشت دارند زيرا عدم آگاهي سياسي خود عامل بقاي حاکميت ديکتاتور است

سواد و حضور سياسي در دنيا امروز فانتزي نيست ، بلکه يک نياز اساسي است، براي راحت نفس‌ کشيدن، در رفاه زندگي‌کردن و حق هر  شهروند براي آينده خود و فرزندانش يک ملت غيرسياسي و ناآگاه را به آساني مي‌توان فريب داد و به هر راهي که به سودحاکميت باشد ، کشانيد. فرد غيرسياسي قادر نيست که رويدادهاي جامعه را تحليل نمايد، و بديل نا آگاهي در دام حکومت ميفتد و خود عوامل پنهان در پس تبليغات حاکميت ميشود.

از اين رو ميتوان جمله من سياسي نيستم يک خيانت بزرگ به آحاد جامعه دانست جامعه اي که در آن سرنوشت همگان تا نسل ها رقم ميخورد .

نويسنده : عليرضا عالمي

درباره‌ی